| ||
قال امیرالمؤمنین علی علیه السلام: عَجـِبـتـــُــــ لِمـَن یـَقنـُطـُ و مَعَــــــه الإستغفـــار در شگــفتم از کسی که ناامید است حال آنکه می توانــــد آمرزش بخواهد نهج البلاغه حکمت 87
Sometimes , we choose to believe some things are impossible just to have an excuse not to do our best
[ سه شنبه 92/7/2 ] [ 3:20 عصر ] [ ربیع القلوب ]
() نظر
ما فعــلا باید با ابزار عمومی و اولیـــــه خود را بالا بکشیم
[ سه شنبه 92/7/2 ] [ 12:34 عصر ] [ ربیع القلوب ]
() نظر
وسط حدیثایی که داشت روش کار میکرد برای مقاله ، رسید به حدیثی از بحارالانوار، بدجوری تو دلش لونه کرد. باز هم خیالش به خطا رفت و فکرش بلنــــد شد! حدیثو برای دوستشم خوند. به رسم غلط و کج فهمی سیستم دانشـــــگاهی، بدون اینــــکه چند ثانیه روی حدیث فکر کنــه، بلافاصله پرسید: از کجاست این حدیث؟ منبعش؟ - بحارالانوار [ سه شنبه 92/7/2 ] [ 12:59 صبح ] [ ربیع القلوب ]
() نظر
روی نیمکـــــت نشسته بودن و همینـــطور که مشغول ِ به خـُردِ جان دادن بستنی بودن، گـــرم گپ زدن ! موضــوع بحث مشخص نبـود، از هر دری سخن به میون میـومد. به به و چه چه ! از تفـأل هاشون به حافظ، از بوستان و گلستان سعدی، فیه ما فیه،از فضائل شکسپیر! از کارای ایتان کـُلبرگ، از ایزوتسو! و... هوا خیلی خوب بود،یخِ بستنی هم سر جاش ! این وسط یکیشون یه حدیث از چهارده نازدانه خوند و داشت ادامه می داد که یه ندایی پیچید تو فضا: ای بابااااااااا بازم حدیث؟؟؟؟؟ بابا اصلا از کجا معلوم این حدیثه؟ گفت: بابا مسلمون! به فرض که مال امام هم نباشه ، اصلا مال شکسپیره این سخن. امام معصوم علیه السلام از اون که دیگه پایین ترنیست. لااقل گوش بده نگاه سنگین و سکوت سرشار از تعجب دوست، حالشو بدجوری خراب کرده بود. بغض تو گلوش گیر کرد و آروم زیر لب گفت: چقدررررر ما ظالمیم. ما امام رو از شکسپیر هم پایین تر میدونیم...... بستنی هم با حرارت بغض آب شد.... [ دوشنبه 92/7/1 ] [ 6:1 عصر ] [ ربیع القلوب ]
() نظر
وقتی یه کم دست و پای خیال و احساسو میبندم و ناپرهیزی میکنم و قدری تأمل؛ میبینم ما خدا میخواستیم اومدیم پای کار دیدیم خدا کجا بووووووووووووووووووووووود؟ ما بتونیم کلاهمونو بچسبیم شیطون یه کم راهشو از ما کج کنه خیلیییییییییییییییی هم ممنونیم
[ جمعه 92/6/29 ] [ 11:32 عصر ] [ ربیع القلوب ]
() نظر
از جمله چیزهایی که می تواند در زیارت حضرات معصومین علیهم السلام مورد توجه و تأمل قرار گیرد، شناخت مفهوم لغوی زیارت است. این شناخت اولیه نه تنها کمک شایانی در فهم سایر ابعاد زیارت می کند، بلکه برای زائر نیز در جهت شناخت و تخلق به آداب زیارت می تواند بسیار مؤثر باشد.
[ جمعه 92/6/29 ] [ 7:19 عصر ] [ ربیع القلوب ]
() نظر
چقدر دلنشین میشه آدم وقتی میخواد حدیــث بخونه و خودش ذهن و دلش خالیه، یه بزرگتر کنارش باشه و نم نم براش جا بندازه این بارون الهی رو که توسط چهارده نازدانه ش به این بیابان خشک و بی آب و علف هبه شده... .......................
اصول کـافی، ج4، باب فضل حامل القرآن، ص409 عَلِیُّ بنُ إِبرَاهِیمَ عَن أبِیهِ عَن القاسِمِ بنِ مُحَمَّدٍ عَن سُلـیمَانَ بنِ دَاوُدَ المِنـقَرِیِّ عَن حَفصٍ قَالَ:
حفص گوید:از حضرت موسى بن جعفرعلیهما السلام شنیدم که به مردى می فرمود
حضرت آیت الله خوشوقت (رضوان الله تعالی علیه): قرآن یک درجه ای است از کمال. آدم سخن خدا را باید در سینه داشته باشد؛ در مقابل ما که نداریم. لذا حضرات توصیه کردند که شیعه حتما باید قرآن بخواند، اگر کسی اینجا برایش وسیله فراهم نشد و محروم شد، در قبر به او یاد می دهند، که روز قیامت فضیلت قرآن خواند را به او بدهند. ( آنجا مکتب نیست ولی خدا هر کجا بخواهد، به آدم یاد می دهد). اینجا تاکید می کند در دنیا حتما یاد بگیرید نگذارید آن طرف بیفتد. هرکسی به اندازه ی آیاتی که به آن عمل کرده است و متصف به آن صفات شده است، این درجه ی اوست. بعضی تواضع دارند ولی علم ندارند،یک درجه ای دارد. بعضی هم تواضع دارند هم علم، ولی چیز دیگری را ندارند، او درجه اش بالاتر است. یک کسی همه ی مضامین آیات در سینه اش است، صفتش، عقیده اش و اعمالش، او از همه درجه اش بالاتر است. ....................... یُقَـالُ لـَهُ اقْرَأ وَ ارقَ فَیَـقرَأُ ثـُمَّ یَرقَى به او گفته شود: بخوان و بالا رو، پس می خواند و بالا میرود.
حضرت آیت الله خوشوقت(رحمة الله علیه): می گویند هر چند تا آیه ای که داری بخوان یک پله برو بالا! ....................... قالَ حَفصٌ فَمَا رَأیتُ أحَداً أشَدَّ خَوفاً عَلى نَفسِهِ مِن مُوسَى بنِ جَعفَرٍ علیهما السلام وَ لا أرجَى النَّـاسِ مِنهُ حفص گوید: من احدى را ندیدم که بر خود بیمنـــاک تر باشد از حضرت موسى بن جعفر علیهمـــا السلام، و نه امیدوارتر از او دیدم
حضرت آیت الله خوشوقت (أعلی الله مقامه): آدم باید با دو بال زندگی کند، یکی بال خوف و یکی بال رجا. اگر هر دو باشد آدم در حد اعتدال است و إلا اگر رجای خالی باشد و خوف نباشد، شیطان می اندازد در دره ی گناه. اما اگر هم بترسد از گناه و هم امیدوار باشد به رحمت خدا، در حد تعادل قرار می گیرد و مشکلی پیش نمی آید. ....................... وَ کـانَتْ قِرَاءَتـُهُ حُزناً فـَإِذَا قـَرَأ فَکـأنَّهُ یُخـاطِبُ إِنسَاناً و قرآن را محزون (و با ناله) می خواند، و هنگامى که قرآن می خواند گویا با انسانى روبرو سخن گوید.
حضرت آیت الله خوشوقت (سلام خدا بر او باد): حضرت وقتی قرآن می خواند، مثل اینکه دارد با خــدا صحبت می کند
[ پنج شنبه 92/6/28 ] [ 2:34 عصر ] [ ربیع القلوب ]
() نظر
* نام گناه: فروختن اسلحه به کفار * کبیره غیرمنصوصه نوع دوم ( بزرگ تر از گناه کبیره ی دیگری شمرده شده است) ................................. در جایی که فرار از میدان جنگ باکفار(که در پست قبلی به آن اشاره شد) گناه کبیره شمرده شده است، با اینکه ضررش برای اسلام و مسلمین احتمالی ست، پس کبیره بودن فروختن اسلحه ی جنگی یا جاسوسی کردن برای کفار که ضرر هر دو برای مسلمانان قطعی است، مسلّم است. بنابراین گناه این دو ( جاسوسی و فروختن اسلحه) از فرار از جنگ بزرگتر است. (توضیح: عملا در مورد دو گناه کبیره بحث میشه. هم جاسوسی و هم فروختن اسلحه)
[ پنج شنبه 92/6/28 ] [ 2:45 صبح ] [ ربیع القلوب ]
() نظر
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |