سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
قالب وبلاگ

 

* نام گناه: فرار از جهاد

* کبیره منصوصه

فتأمل جیــــــــدا

ادامه مطلب...

[ پنج شنبه 92/6/28 ] [ 1:33 صبح ] [ ربیع القلوب ] () نظر

 

 

یکی از کتاب های مادرشو که بدجوووووووووووور باهاش عشق بازی میکنه، با کتاب قصه ش اشتباهی گرفته بود و یه دل سیرررررر روش نقاشی کرده بود. تمـــــــــــام و کمــــــال.

بعد با یه ذوقی آورد به مامانش نشون داد و گفت  آچ نوووووووووون !!

 (بخونین آخ جووووووون!)

مامــــــــــــــــــان ببین چقدر قشنگ کشیدم! همــــه توش هستن.  تو  و بابا، سارا- قـُلی- نازنین زهرا-پیشی (اینا اسمای عروسکهاشن) ، عمه، عمو (به علت ذیق وقت از ذکر نام سایر موارد معذوریم     پوزخند)

 

مادر که   انگـــار یه تکه از قلبش داشت میرفت توی کما، هاج و واج بهش نگاه کرد و گفت: فاطمهههههههههههههههه (البته شما اینجا رو با لحن مهربون بخونین و خطای مادرو در غلیان احساسات  نادیده بگیرین) و از اتاق رفت بیرون...

 

فاطمه کوچولو که میدونست رسم مادرشو توی ناراحتی ، از اتاق پرید بیرون و با بغض گفت: خوب نقاشی کشیدم دیگه ببین ! مامان ببین چقدر قشنگه

 

مادر بازم سرش پایین بود و به نشانه ی " من ازت ناراحتم" سکوتــــــــــــــــــ

 

فاطمه کوچولو فهمید که این بار اساسی مامان دلش خور شده. کم کم بغضش داشت ترک بر میداشت، پرید بغل مامان.

مامانو بوسید و گفت : مامان ببخشیـــــــــد

 

مادر بازم سر بالا نکرد، آخه خیلی کارش گرون تموم شده بود برای مامان. بیشتر از خودش ناراحت بود که چرا مراقب نبوده.

 

فاطمه کوچولو، بغض ِ گلوی کوچولوش شکست و چشماش بارونی شد:

مامان ببخشیـــد دیگه!
مامان تو ازم ناراحتی آخه
 مامان تو که با من دوست بودی
مامان مــــــا که با هم دوست بودیم

 

آسیب دیدن گلبرگ های اون کتاب پرستیدنی و بوسیدنی، هوای دل مادرو ابری کرده بود.

و حالا جمله ی آخر فاطمه کوچولو بارونی کرد چشمای مادرو عجیبــــــــــــــ

...........................................................................................

 

خدایـــــــــــــــــــــا تو که با من دوست بودی

خدایـــــــــــــــــــــــــــــــا ما که با هم دوست بودیم

 

در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد


[ چهارشنبه 92/6/27 ] [ 5:15 عصر ] [ ربیع القلوب ] () نظر

  

 

کارزار در ماه های حرام

* نام گناه: کارزار در ماه های حرام

* کبیره غیر منصوصه نوع اول ( در برابر ارتکاب آن وعده ی عذاب داده شده است)

............................

یَسْأَلُونــــَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتـــَالٍ فِیهِ قُلْ قِتَـــالٌ فِیهِ کَبِیرٌ ..... وَأُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّـــارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (سوره بقره آیه 217)

از تو درباره ی ماه حرام می پرسند که پیکار در آن چه حکمی دارد؟ بگو: پیکار در آن (گناهی) بزرگ است...آنان همدم آتشند و در آن جاودانه خواهند بود.

ادامه مطلب...

[ سه شنبه 92/6/26 ] [ 3:35 عصر ] [ ربیع القلوب ] () نظر

 

صلـّی الله علیکــــــــــــــــــــــ یا علیّ بن موسی الرّضا المرتضی

خیال ِ روی تـو یکــــــ دَم مرا کبــوتر وار

هوایی حَرَمتـــــــ کرد و ناگهان گم شد

 

به گِرد گنبـــد زردت، پـِی اش دوید نگـــــــاه

به سیلِ اشکــــــــ، نگاهم در آسمان گم شد

 

و شب  به وسعتـــــــــِ گیسوی عاشقــان، در بَـنــــد

به جستجوی سَحَر، در تبـــــــــــــــِ زمان گم شد

 

ز تنگی ِ نـَفـَس این ابر، در اسارتِ بغض

به گِرد صحن عتیقت در آسمان گم شد

 

مـُدام غرق تحیّـر، مدام غرق خیـــال

پر از سکوتــــــ، زبان هم در این میان گم شد

 

مقـدّر است بمــاند سکوت و دیده و شبــــــــــ

خیال ِ روی تو بی تابــــــــِ کربلا گم شد

 

صلـّی الله علیکـــــــــــــــــــــ یا اباعبدالله الحسین

 

 .........................................................

مخاطب خاص: رسم الخط ما در شعر گفتن خیلیییییییی متفاوته با رسم الخط شما بزرگواران در ادبیات فارسی. این دل شعر نمیگه برای برگزیده شدن در مجله، شعر میگه برای صاحب دلش که سالهاست دور افتاده از دل در وادی غربت. هرچند زدن در این وبلاگ هم دور از رسم ادب و معرفته در این راه، ولی چه کنیم گاهی وقتا آدم یه کارایی میکنه که خودشم میدونه خطاست؛ اما نگاه کریمانه و سرشار از رحمت دوست، جسورش کرده. پس دلتون خور نشه که این مـِعر ما قافیه ش مشکل داره. دلتون از این خور بشه که عمریست قافیه ی حرف و عملمون سازگار نیست و بهم نمیخوره، اما میگیم خیالی نیستــــــــــــ // غفرالله لنا و لکم بحق علی بن موسی الرضا//عیدتون مبارکـــ


[ سه شنبه 92/6/26 ] [ 4:38 صبح ] [ ربیع القلوب ] () نظر

دلتنگ حرم

باز گــــاهِ نوشتن رسید

نوشتنی پر ماجرا

از تو...

سیرم از دست و پا زدن بی تـــو

سیرم از همه ی بودن ها بی تـــــو

و این بغض های نفس گیر چه خوب به تفسیر کشیده اند

ماجرای بی تو بودن را...

خسته ام از خــود

از جای خالی تـــــو در دل

 از این همــــــــــه بودن بی تــــو

خستــه ام آقا...

و این سه نقطه ها تمام حرف من است

همان که به وسعت دل دریایی توستـــــــ

آرامشش را دوست دارم

هرچند بوی طوفـــان می دهد  ...

سه نقطه به جای 

 مَ ن و تـــــــو و خــــدای تو...

حرف دارم اما ...

یک دنیا حرف در اسارت بغض

آواره اند آقـــــــا

آواره ...

آوارگی و اســـارت؟

آری چشم به راه پروازند

در هوای تو...

و این دل

پلکـــــ نمی زند

در انتظـــار اشاره ای از تـــو...

-----------------------------------------

منتظر یک اشـــــاره ام

هرچی که دارم بذارم

دلمو زیارتـــــــــــ بیارم

منی کــه آواره ام

پنجره ای رو به آفتابـــــــــــ 


[ دوشنبه 92/6/25 ] [ 4:53 عصر ] [ ربیع القلوب ] () نظر

 

 

میلاد امام رضا علیه السلام مبارکـــــــــــــ

کلاس درسش یکی از پربار ترین کلاس هامونه. کم نظیره.
در عجبم از سیستم دانشگاهی که  هنــــوزم پیدا میشه درش کلاسایی که اینقدررر با روح آدم گره بخوره.

به یاد ندارم سر کلاس، روایتی توسط ایشون خونده بشه و حک نشده باشه توی قلبم...
ای کاش اگه قراره روایتی هم بخونیم این مدلی برامون خونده بشه در بدو امر.

..........................................

این روایت خیلیییی قشنگه .ای کاش اهل تسنن هم بدون عینک بخونن و چشماشون نور بگیره ازش.
فقط همین...

ادامه مطلب...

[ دوشنبه 92/6/25 ] [ 4:3 عصر ] [ ربیع القلوب ] () نظر

 

آسمانـــــها گله دارند ز ما سیـــر شدید
بس که بر خاکـــــــ نشستید زمین گــــیر شدید

پی اکسیــــر بریدید ز گهواره تــــان
وایتان بـــاد، نجستید و چنین پیـــــر شدید

سر آن "بار امانتــــــــ" چه بلا آوردید
که به جرمش همه مستوجبــــــــــ زنجیر شدید؟

هرچه دفتر-ورقی بود ز توصیـف شما
یادتان رفته که با دستـــــــــِ که تحریر شدید

همه جان و همه احساس رهاتان کردیم
چه گذشته است؟ به بی روحی تصــــویر شدید

صورتی مانده از آن سیرت و آن هم بی اصل
بس که هر آینــه در آینـــه تکثیر شدید

دیو می رفت در این چشمه به تطهیـــر رسد
بر شمایان چه گذشته استـــــــــــ که تبخیر شدید

باز هم موعظه تان راه به تاثیــر نبرد
آسمانــــها! که به یک شعبده تسخیر شدید

ما که تبخیر شمایـــیم، شمایان آیا
روی این خاکــــــ چه دیدید که تقطیر شدید؟!

 .......................................

گاهی وقتها دلم یه کم می گیره از اینکه چرا وقتی با دلسوزی و خیرخواهی یه تذکر خواهرانه به کسی میدی، و اون تذکر به مذاقش نمیشینه، تسلیم احساساتش میشه و تمامممممم باورهای قبلیشو (اگه بشه اسمشو گذاشت باور) حتی برای چند ساعت ذبح میکنه. یعنی چی؟

کی قراره یاد بگیریم این مرکب چموش احساس رو رام نگهش داریم؟

چنین وقتایی به فکر سواری هایی که یه عمرررر به احساساتم دادم می افتم و فقط میگم:

اللهم اغفرلی و للمومنین والمومنات والمسلمین والمسلمات
واجزهم بالحسنات احسانا و بالسیئات غفرانا


[ شنبه 92/6/23 ] [ 9:11 عصر ] [ ربیع القلوب ] () نظر

 

 

یکی از نعمتهای بزرگ الهی، بلکه بزرگترین آنها به جامعه ی انسانیت، به پهنای همه ی تاریخ، وجود مبارک پیامبر و خاندان پاک اوست (صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین)

بر این اساس، از بزرگترین سعادت های بشری، درک حضور و بهره مندی از وجود انور آنان خواهد بود. امکان برقراری ارتباط از طریق زیارت، چه در زمان حیات ظاهری ایشان و چه در زمانی که از این سرا رخت بربشته اند، یکی دیگر از نعمتهای الهی می باشد که خداوند در اختیار بندگان قرار داده است.

در این میان، زیارت آل یس از ویژگی خاصی برخوردار است که لازم می آید همه ی پیروان اهلبیت (علیهم السلام) خصوصا افرادی که در عصر غیبت کبری به سر می برند متوجه آن باشند و آن این است که این زیارت نامه ی شریف را خود حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، بدون واسطه از محضر ربوبی حق تعالی نقل می کنند. یعنی سلام هایی که در قالب این متن نورانی به ساحت مقدس ائمه ی معصومین، بخصوص امام عصر (صلوات الله علیه) داده می شود، همه و همه از جانب خداوند جلّ و علا است. در حقیقت شناخت اهلبیت (علیهم السلام) از زبان خود خداوند است.

ادامه مطلب...

[ جمعه 92/6/22 ] [ 3:40 عصر ] [ ربیع القلوب ] () نظر


.: Weblog Themes By SibTheme :.

قلق الـــــوضین

کــــــــــــــــــــــاش من همــــــــه بــــودم بـــــــــا همـــــه دهــــــــان هــــا تــــــو را صـــــــدا می زدم ای خـداااااااااااااااااااااااا
بادِر الفُرصـة قبل أن تکون غُصـة


بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 241277