سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
قالب وبلاگ

اقرأ به اســم عشــــق

 که من سختــــــــــــــــــــــ سردم است

 

ای بر لبت حرارت پیغمبری!

بخـــــــــــــــــوان!

 خاطرم سختـــــ پریشان است این روزها

پریشان از یک چند پشیمانی اش...

انگار قرار نیستــــ بار سفر بربندد

چه جا خوش کرده استـــــ !

غبطه میخورم به حالش

پریشانی را می گـــــــویم

آخر

او فهمیده استـــــ قیمتِ این دل را

و من هنــــوز...


[ دوشنبه 92/11/7 ] [ 12:13 عصر ] [ ربیع القلوب ] () نظر
هـــــــمین که عشــق بـاشد
آن هـــــــم در حوالی " تـــــو"
هر چقـــــــدر هم که زمستان باشد
بـــــهاری ترین هــــوا سهم من استـــــــــــ
.
.
.
 

[ دوشنبه 92/11/7 ] [ 11:6 صبح ] [ ربیع القلوب ] () نظر

منم سرگشته و حیرانت ای دوستـــــــــــــــــــــــــــــــ


[ چهارشنبه 92/11/2 ] [ 10:44 عصر ] [ ربیع القلوب ] () نظر

 

گیرم که رد کنی دل ما را خـــــدا که هست
باشــــد محل نده قـَسَـــم مرتــضی که هست
وقتی قســــم به معجر زینب قبـــــول نیست
چادر نمـــاز حضرت خیر النســـا که هست
یک گوشــــه می نشینــــم و حرفی نمی زنم
بیرون مکن مرا تـو از این خانه جا که هست


[ چهارشنبه 92/11/2 ] [ 7:13 عصر ] [ ربیع القلوب ] () نظر

 


[ پنج شنبه 92/10/12 ] [ 1:4 عصر ] [ ربیع القلوب ] () نظر

 

 

و اَلقـَیتُ علیـــک مَحَبَّــــةً مِنّى و لِتـُصنَــعَ عَلى عَیــنى

ای موسی ، محبتى را از خود بر دل تو افکندم و تو باید تحت مراقبت ویژه خودم ساخته و پرداخته شوى

سوره ی مبارکه طه .آیه ی 39

 

آدم خودشو مخاطب این آیــه قرار بده، به جـاست در دَم جــان بده      گریه‌آور

ولی ای خدا چرا ما هیـــــــچیمون نمیشه با خوندن این آیات؟!

آ خدا چرا نمیفــهمیم این عشق بازی ِ تو رو؟!

چرا انســـان، این موجود متعالی قدر خودشــو نمیدونه؟

آخدا چقدررررررررر درِ خونه ی دیگرانو بزنیم؟

.............................

گاهی که سیم دلم وصل میشه به آسمونت و دقـــایقی فاصله می گیرم از این اسارت، یاد سخــن ششمین نازدانـــه ت در زبور آل محمــــد  صلوات الله علیه و آله و سلم میکنم که فرمود:

 

 من ذالـّذى ذاق حــَــلاوة محبّتـــک فـَرام منکَ بـَدَلاً

خدایا کیه که طعم محبت تو رو چشیده باشه و سراغ دیگری بره؟

خدایا چرا من طعم محبت تو رو بارها و بارها و بارها چشیدم ولی باز در خونه ی این و اونو میزنم؟

چه بلایی به سر خودم آوردم با گنـــاه؟ چیکار کردم این دلو که هزاران فرسنگ فاصله گرفته از صاحبش؟

.............................

آ خدا آرزو بر جوانان عیب نیست

همونطور که دُردانه ی درگاهت حسین بن علی صلوات الله علیه در دعای عرفه فرمود:

 

 یا مَن اذاق احبّــــــائه حَـــلاوة المؤانسة فقــــاموا بین یدیه متملـّقین


به ما هم اذن بده بچشیم این حلاوتو...

خدایا یه کاری کن شب از خواب بپریم بشینیم با تو حرف بزنیم، هِی ازت تملق بگیم، هِی ستایشت کنیم...

خدایا یه عمر هر جا نشستیم شِکوه کردیم و بد گفتیم از صاحبمون، اذن بده بقیه ی عمرمونو خوبیتو بگیم...

خدایـــــــــــــــــــــــــــــا به زورم که شده این سستی و تنبلی رو از ما بگیر

و اذن بده بیفتیم در وادی شناخت واجب  و  تعهد انجامش

و عِلم  حرام و تقیـــد در ترکش ...

بحقّ الحسین

خدایا این شیطانو طردش کن... شرشو بکن از وجودم

 

 


[ یکشنبه 92/7/28 ] [ 6:45 عصر ] [ ربیع القلوب ] () نظر

 

خدایا تو بُردی...

انت الذاکر قبل الذاکرین

خدایا تو ما را صدا زدی قبل از اینکه ما تو را...

خدایا تو بردی...

انت الجواد بالعطاء قبل طلب الطالبین

ما فکر کردیم ما اومدیم دعای عرفه

فهمیدیم   مجلس و دعا و  مسجدتو، تو آماده کردی...

خدایا تو بردی...

 


[ سه شنبه 92/7/23 ] [ 9:15 عصر ] [ ربیع القلوب ] () نظر

 

شمارش معکوس آغاز شده است...

آری من به دنبال خریدارم

می فروشم این دل سیاهم را

می فروشم...

زبان شکوه ام را دراز نکن

بخر

تا این دستِ بیرون آمده از باتلاق گناهم هست

بخر

دیر میشود...


[ سه شنبه 92/7/23 ] [ 11:22 صبح ] [ ربیع القلوب ] () نظر

إن شاء الله اهل دلی بیابیم و اگر یافتیم رنگی از او گرفته و حرکتی کنیم.

هزار سال هم انسان در دل کعبه، سرش در آغوش امام زمان باشد

اما خود انسان حرکتی نکند، و سعی و تلاشی نداشته باشد

 درد عمده ای دوا نخواهــد شد

بوستان اول - گلبرگ سی و نهم

.........................................................

یادشــــــــــــــــــــــــــــ بخیـر

آن روزها را می گویم. همین حوالی... زیـاد دور نیست

عطرش هنـــــوز از دل و جانم دلبری می کند

همان روزها که بغض های ترکــــــــــــــــ خورده کار را تمام کرد

روزهایی که تب و تابِ دل، به تنگـــــــ آورده بود نفس را

دیگر مجالی برای سستی و خمودگی نگذاشته بود

یادش بخیــــــــــــر

آن روزها خستگی معنــــــا نداشت

رنجش از دیگران بهــایی نداشت

نگاهِ غیر خریــــداری نداشت

آن روزها فقط تکلیف معنا داشت و تکلیف و تکلیف و تکلیف

یادش بخیر

چه بر سر این خـــود آورده ایم خداااااااا؟

می گفت:

"سالها و سالها و سالهاست ما با خودمان کاری نداریم

صرفاً مشغول تیمار تن ایم

یا به خوراک او مشغولیم یا استحمامش یا خوابش یا لباسش یا..."

راست می گفت

ما با خودمان کاری نداریم...

یادش بخیر می گفت:

"کجا ما را با خودمان و خودی کاری هست؟

که بعدش نوبت به توجه به دوست برسد؟؟؟  کجـــــا؟؟؟؟"

راست می گفتــــــــــــــــ

یادش بخیــر

می گفت:

" سرخوشیم، مستیم، بی دلیل...................... آفرین بر ما آفرین به همه مان

و جالب تر اینکه این همه خفته میخواهیم همدیگر را بیــــــدار کنیم...

خفتــه را خفتــه کی کند بیدار؟"

یادش بخیر

راست می گفت

ما با خودمان هیچ کاری نداریم چه رسد به آخرین نازدانه ی خلقت ...

راست می گفت...

امّا

من این را با عمق وجود چشیده ام که

 توسّـــل حقیقی با همه ی خالی بودن دستها نتیجه می دهد بلکه زودتر!

هرچند زود به زود فراموشم می شود....

http://www.uplooder.net/cgi-bin/dl.cgi?key=917ee50dba862cf368e7a761e0d18409

 


[ یکشنبه 92/6/10 ] [ 4:11 عصر ] [ ربیع القلوب ] () نظر

 

یه روزی از نعمت های دور و برمون حرف زدم که  بدفرمممممممممممم غافلیمممممممم ازشون!!

یکی از این نعمت ها صحیفه ی شریفه سجادیه ست. خداااااااا چقدررررررر حواسمون پرته و چقدررررررررررررر حواسمون نیست که حواسمون پرته!!!

مخلص کلام: از دعاهای زیبای این کتاب عزیز، دعای بیست و چهارم هست. دُعاؤه علیه السلام لِأبــویه ...

 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّــدٍ عَبدِکَ وَ رَسُولِکَ، وَ أَهلِ بَیْتِـــــهِ الطَّاهِرِینَ، وَ اخصُصْهُمْ بِأفضَــلِ صَلَوَاتِکَ وَ رَحمَتِکَ وَ بَرَکَاتِکَ وَ سَلامِکَ

  ادامه مطلب...

[ پنج شنبه 92/6/7 ] [ 1:4 عصر ] [ ربیع القلوب ] () نظر
.: Weblog Themes By SibTheme :.

قلق الـــــوضین

کــــــــــــــــــــــاش من همــــــــه بــــودم بـــــــــا همـــــه دهــــــــان هــــا تــــــو را صـــــــدا می زدم ای خـداااااااااااااااااااااااا
بادِر الفُرصـة قبل أن تکون غُصـة


بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 18
کل بازدیدها: 241325