سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
قالب وبلاگ

گپ و گفتی دوستانه بود

و مثل همیشه از این شاخه به آن شاخه

.

دلش درد گرفته بود از آدمکانی که فقط اسم آدم دارند

چشمانش بی تاب شده بود از نگاه های یواشکی همان آدمکان

دستانش به تنگ آمده بود از اینکه توان یاری رساندن به "مستحقّ یاری" را نداشت

پاهایش می لنگید از تاول هایی که از در جا زدن آزارش می داد

.

.

بغض هایش مثل همیشه نشکستنی شده بود

دیگر نای سخن گفتن نداشت از بس درد دیده بود و درد و درد

.

.

.

گفتم: "درمان همه ی این دردها رعایت واجب است و ترک حرام"

از پشت شیشه

 لبخندکی تلخ زد و گفت:

هنــــوز هم همانی که بودی

دریغ از ذره ای تغییر

هنـــوز هم نمی دانی کلام را کجا بکاری

هنـــوز هم...

.

.

.

.

و من

هنـــــوز هم

به رسم سپاس می گویم

تنها راه همــــان است که او فرموده:

تقــــــــــوا ...


[ پنج شنبه 93/3/8 ] [ 10:3 عصر ] [ ربیع القلوب ] () نظر
.: Weblog Themes By SibTheme :.

قلق الـــــوضین

کــــــــــــــــــــــاش من همــــــــه بــــودم بـــــــــا همـــــه دهــــــــان هــــا تــــــو را صـــــــدا می زدم ای خـداااااااااااااااااااااااا
بادِر الفُرصـة قبل أن تکون غُصـة


بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 11
کل بازدیدها: 240857