| ||
را ه زن بود دلمــــــــــــــــــــ راه مرا زد آقــــا غزلی توبه ام از دست ندانم هایمــــــــــــ ضرری دارد اگر نیم نگــــــاهی بکنی؟ فرصتـــــــ زمزمه ای را به دلم برگردان مدتی هست کمی این دل من شک دارد هر که پرهیزترین است برایش انگـــار چشم ها قصــد ندارند سخاوتـــــــ باشند و إذا زلزلت الارض همین امروز است فکــر، پابوس پر از عشق تو را گم کرده است نذر کردیم فقطــــ هرکه شود طوقی تر ...................... دو سه روزیست کبوتر شده حالم مولی... ....................... رایحه ای از نسیم بهشتش به مشام جانتان رسید، سلام این آینه ی شکسته را برسانید [ چهارشنبه 92/6/13 ] [ 2:19 عصر ] [ ربیع القلوب ]
() نظر
* نام گناه: هتک مشاهد شریفه * کبیره غیرمنصوصه نوع سوم ( نزد اهل شرع بزرگ شمرده شده است) ............................... مشاهد مشرفه = قبـــور مطهر حضرت رسول (صلوات الله و سلامه علیه) و ائمه هدی(علیهم السلام) و فرزندان آنها (امام زاده ها ) ............................... تعریف: هرگونه بی احترامی در گفتــار، نوشتــار و کردار، که در عرف، اهـانت و شکستن حرمت مشاهد شریفه محسوب شود، هتک است. ............................... [ چهارشنبه 92/6/13 ] [ 4:20 صبح ] [ ربیع القلوب ]
() نظر
* نام گناه: هتک مساجد * کبیره غیرمنصوصه نوع سوم (نزد متدینین و بزرگان دین کبیره است) ............................ مسجد = هر مکانی که توسط مسلمانی ( چه شیعه باشد چه از سایر فرقه های اسلامی) به نام مسجد ساخته شود. [ چهارشنبه 92/6/13 ] [ 3:50 صبح ] [ ربیع القلوب ]
() نظر
یادش بخیر بچه بودیم................ هنوز هم یکی از شعرای کتاب فارسی دبستان، گه گـــاهی سری به دلم میزنه و هواییش میکنه. همون شعر دکتر شفیعی کدکنی...
ای مهربانتر از برگـــــ در بوسـههای باران آیینـــهی نگاهت، پیوند صبــح و ساحل بازآ که در هوایتـــــــــ خاموشی جنونم ای جویبـــار جاری! زین سایه برگــ مگریز! گفتی: «به روزگـــــاری مهری نشسته» گفتم بیگانگی ز حد رفت، ای آشنــا مپرهیز پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند وین نغمهی محبتــــــــــ، بعد از من و تو ماند [ چهارشنبه 92/6/13 ] [ 1:30 صبح ] [ ربیع القلوب ]
() نظر
* نام گناه: هتک قرآن * کبیره غیر منصوصه نوع سوم (نزد بزرگان دین و اهل شرع کبیره است) ............................................ اهمیت احترام به قرآن اهانـت به قرآن، اهـانت به صـاحب سخن و ابـلاغ کننده ی پیــام یعنی خــدا و پیامبر (صلــوات الله و سلامه علیه) است. پیامبر اکرم، قرآن را ثقل اکبر می خوانند آنجا که می فرمایند: إنّ القرآن هو الثقل الاکبر و إن وصیی هذا و ابنای و من خلفهم من اصلابهم هم الثقل الاصغر (سفینه البحار – ج 1- ص132) ............................................ تعریف: هرگونه گفتـــــار و نوشتـــار و کرداری که در عرف، بی احترامی به قرآن و مایه ی خــوار شمردن آن به حساب آید،هتک قرآن است. [ سه شنبه 92/6/12 ] [ 3:19 عصر ] [ ربیع القلوب ]
() نظر
همه آمده بودند همه آمده بودند تا با عزت بدرقه کنند کاروان نور را بی آنکه در دلشان ذره ای تب و تابِ عطش باشد آخر آنجا پر بود از آبــــــــــــــ قدم به قدم اما این بار دل تمنای عطشـــــــــــــ داشت نه آب آب دیگر دلربایی نمی کرد آب هم سر به زیر و پر تب و تاب نگاهش به کاروان بود لایوم کیومکـــــــــــــــ یا اباعبدالله همه آمده بودند و در میان ِ این همه آینه ای شکسته اما پر توان زیر لب زمزمه می کرد همان پیرزن را می گویم " حاشا نکن تمـــــام شواهد علیه توست بگو کجـــا سرت گرم است که هنـــــــــوز به خانه برنگشته ای" نگاهش دنبال کاروان نور بود سخن از هجران بود لا یوم کیومکــــــــــ یا اباعبدالله همه آمده بودند و در میان ِ این همه بودند کسانی که تا چشمشان یاری میکرد نفس نفس مراقب حرم بودند مبادا نیم نگاهی به خطا رود و ناموسشان... لا یوم کیومکــــــــ یا اباعبدالله همه آمده بودند در میانِ ِ این همه نشان هایی از هشتمین نازدانه ی خلقت رو به آسمان بلند شده بود پرچم ها را می گویم می خواستند صداقتشان را به رخ شیطان بکشند آخر شهادتــــــــ گره خورده ی ولایتـــــ است می خواستند با رسوبِ اشک فریاد بزنند: " قلوب ما حرم شماست " همه آمده بودند زینب وار نمی دانم رازش چه بود امروز تنها نوایی که دریای پر تلاطم دل را قدمی به آرامش می رساند این بود: می کـُشی مرا حســـــــــــــین......................... [ دوشنبه 92/6/11 ] [ 2:38 عصر ] [ ربیع القلوب ]
() نظر
إن شاء الله اهل دلی بیابیم و اگر یافتیم رنگی از او گرفته و حرکتی کنیم. هزار سال هم انسان در دل کعبه، سرش در آغوش امام زمان باشد اما خود انسان حرکتی نکند، و سعی و تلاشی نداشته باشد درد عمده ای دوا نخواهــد شد بوستان اول - گلبرگ سی و نهم ......................................................... یادشــــــــــــــــــــــــــــ بخیـر آن روزها را می گویم. همین حوالی... زیـاد دور نیست عطرش هنـــــوز از دل و جانم دلبری می کند همان روزها که بغض های ترکــــــــــــــــ خورده کار را تمام کرد روزهایی که تب و تابِ دل، به تنگـــــــ آورده بود نفس را دیگر مجالی برای سستی و خمودگی نگذاشته بود یادش بخیــــــــــــر آن روزها خستگی معنــــــا نداشت رنجش از دیگران بهــایی نداشت نگاهِ غیر خریــــداری نداشت آن روزها فقط تکلیف معنا داشت و تکلیف و تکلیف و تکلیف یادش بخیر چه بر سر این خـــود آورده ایم خداااااااا؟ می گفت: "سالها و سالها و سالهاست ما با خودمان کاری نداریم صرفاً مشغول تیمار تن ایم یا به خوراک او مشغولیم یا استحمامش یا خوابش یا لباسش یا..." راست می گفت ما با خودمان کاری نداریم... یادش بخیر می گفت: "کجا ما را با خودمان و خودی کاری هست؟ که بعدش نوبت به توجه به دوست برسد؟؟؟ کجـــــا؟؟؟؟" راست می گفتــــــــــــــــ یادش بخیــر می گفت: " سرخوشیم، مستیم، بی دلیل...................... آفرین بر ما آفرین به همه مان و جالب تر اینکه این همه خفته میخواهیم همدیگر را بیــــــدار کنیم... خفتــه را خفتــه کی کند بیدار؟" یادش بخیر راست می گفت ما با خودمان هیچ کاری نداریم چه رسد به آخرین نازدانه ی خلقت ... راست می گفت... امّا من این را با عمق وجود چشیده ام که توسّـــل حقیقی با همه ی خالی بودن دستها نتیجه می دهد بلکه زودتر! هرچند زود به زود فراموشم می شود.... http://www.uplooder.net/cgi-bin/dl.cgi?key=917ee50dba862cf368e7a761e0d18409
[ یکشنبه 92/6/10 ] [ 4:11 عصر ] [ ربیع القلوب ]
() نظر
می دانســت وقتی پایِ مانـــدن وسطــــــــــــــ باشد آبـــــــــــــــــ هم که باشی فرجامت می شود مُردابــــــــــــــــــــــــ عزم رفتن کرد و جــاری شد ............................. [ یکشنبه 92/6/10 ] [ 2:19 صبح ] [ ربیع القلوب ]
() نظر
به بهانه ی تشییع پیکر شهدای گمنـــام ...
امروز دوباره دلم گرفت. انگـــار هوس به سوگ نشستن کرده ام. هوس آنها کرده ام که خورشید هر صبح در امتداد نگاهشان می شکفت. امروز حسرت دیدار آنها کرده ام که در میخانه مست شدند. امروز برای سلامتی خود اشک ریختم. این دستها چه پلاک ها را که از میان نشکست. بشکند که حتی خودش هم نشکست. نمی شود گفت نمی توان گفت...شاید هم من نمی توانم بگویم دست نوشته ای از شهید دانشجو امیر حسین نادعلی ............................................................. این روزها هوای دل شیعیان سوری ابری است. شاید هم بارانی... دل مَ ن نیـــز...
عشــق را دیشبـــــــ اسیری برده اند پای بگذاریـــد جای پای عشق صبــــر تا کی ؟ باده نوشـان اَلـَست این صبوری نیستـــــ این بیچارگی است عشق ما را نا کـَسان دزدیده اند جامی از اِدراکـــــــــــ سر باید کشیــد خیز عاشق شو سخن یک جمله است [ یکشنبه 92/6/10 ] [ 12:9 صبح ] [ ربیع القلوب ]
() نظر
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |