سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
قالب وبلاگ

 

 

را ه زن بود دلمــــــــــــــــــــ راه مرا زد آقــــا
قسمتـــــــ این بود شوم مرتد مرتد آقا

غزلی توبه ام از دست ندانم هایمــــــــــــ
بین تاریکی و خورشیـــــد مردد آقا

ضرری دارد اگر نیم نگــــــاهی بکنی؟
تا شوم راحت از این حسّ مجرّد آقا

فرصتـــــــ زمزمه ای را به دلم برگردان
فرصت شعر و پریشانی ممتـــــد آقا

مدتی هست کمی این دل من شک دارد
مدتی هست کمی بد شـــده ام بد آقا

هر که پرهیزترین است برایش انگـــار
می رسد از در و دیوار پیــامد آقا

چشم ها قصــد ندارند سخاوتـــــــ باشند
چشم هامان شده دیـــوارتر از سد آقا

و إذا زلزلت الارض همین امروز است
قهر کردند مگر آل محمــد آقا؟

فکــر، پابوس پر از عشق تو را گم کرده است
شهر ما قبله ی عشـــاق ندارد آقا

نذر کردیم فقطــــ هرکه شود طوقی تر
بفرستیم به پــــرواز به گنبد آقا

......................

دو سه روزیست کبوتر شده حالم مولی...

.......................

رایحه ای از نسیم بهشتش به مشام جانتان رسید، سلام این آینه ی شکسته را برسانید

دلتنگ حرمم...................


[ چهارشنبه 92/6/13 ] [ 2:19 عصر ] [ ربیع القلوب ] () نظر

* نام گناه: هتک مشاهد شریفه

* کبیره غیرمنصوصه نوع سوم ( نزد اهل شرع بزرگ شمرده شده است)

...............................

مشاهد مشرفه = قبـــور مطهر حضرت رسول (صلوات الله و سلامه علیه) و ائمه هدی(علیهم السلام) و فرزندان آنها (امام زاده ها )

...............................

تعریف: هرگونه بی احترامی در گفتــار، نوشتــار و کردار، که در عرف، اهـانت و شکستن حرمت مشاهد شریفه محسوب شود، هتک است.

 ...............................

ادامه مطلب...

[ چهارشنبه 92/6/13 ] [ 4:20 صبح ] [ ربیع القلوب ] () نظر

 

 * نام گناه: هتک مساجد

* کبیره غیرمنصوصه نوع سوم (نزد متدینین و بزرگان دین کبیره است)

............................

مسجد = هر مکانی که توسط مسلمانی ( چه شیعه باشد چه از سایر فرقه های اسلامی) به نام مسجد ساخته شود.

ادامه مطلب...

[ چهارشنبه 92/6/13 ] [ 3:50 صبح ] [ ربیع القلوب ] () نظر

یادش بخیر بچه بودیم................

هنوز هم یکی از شعرای کتاب فارسی دبستان، گه گـــاهی سری به دلم میزنه و هواییش میکنه.

 همون شعر دکتر شفیعی کدکنی...

ای مهربان‌تر از برگـــــ در بوسـه‌های باران
بیـــداری ستاره، در چشم جویبــاران

آیینـــه‌ی نگاهت، پیوند صبــح و ساحل
لبخند گاه گاهت،صبح ستاره بــــاران

بازآ که در هوایتـــــــــ خاموشی جنونم
فریادها برانگیختــــــــــ از سنگ کوهساران

ای جویبـــار جاری! زین سایه برگــ مگریز!
کاینگونه فرصتـــــ از کف دادند بی‌شماران

گفتی: «به روزگـــــاری مهری نشسته» گفتم
بیرون نمی‌توان کرد «حتی» به روزگاران

بیگانگی ز حد رفت، ای آشنــا مپرهیز
زین عاشق پشیمــــــان سرخیل شرمساران

پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند
دیوار زندگی را زینگونه یادگاران

وین نغمه‌ی محبتــــــــــ، بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقی‌ست آواز بــاد و باران

ادامه مطلب...

[ چهارشنبه 92/6/13 ] [ 1:30 صبح ] [ ربیع القلوب ] () نظر

 

 

 

* نام گناه: هتک قرآن

* کبیره غیر منصوصه نوع سوم (نزد بزرگان دین و اهل شرع کبیره است)

............................................

اهمیت احترام به قرآن

اهانـت به قرآن، اهـانت به صـاحب سخن و ابـلاغ کننده ی پیــام یعنی خــدا و پیامبر (صلــوات الله و سلامه علیه) است.

پیامبر اکرم، قرآن را ثقل اکبر می خوانند آنجا که می فرمایند:

إنّ القرآن هو الثقل الاکبر و إن وصیی هذا و ابنای و من خلفهم من اصلابهم هم الثقل الاصغر

(سفینه البحار – ج 1- ص132)

............................................

تعریف:

هرگونه گفتـــــار و نوشتـــار و کرداری که در عرف، بی احترامی به قرآن و مایه ی خــوار شمردن آن به حساب آید،هتک قرآن است.
ادامه مطلب...

[ سه شنبه 92/6/12 ] [ 3:19 عصر ] [ ربیع القلوب ] () نظر

 

 

همه آمده بودند همه

آمده بودند تا با عزت بدرقه کنند کاروان نور را

بی آنکه در دلشان ذره ای تب و تابِ عطش باشد

آخر

آنجا پر بود از آبــــــــــــــ

قدم به قدم

اما این بار دل تمنای عطشـــــــــــــ داشت نه آب

آب دیگر دلربایی نمی کرد

آب هم سر به زیر و پر تب و تاب نگاهش به کاروان بود

لایوم کیومکـــــــــــــــ یا اباعبدالله

همه آمده بودند

و در میان ِ این همه

آینه ای شکسته اما پر توان زیر لب زمزمه می کرد

همان پیرزن را می گویم

" حاشا نکن تمـــــام شواهد علیه توست

بگو کجـــا سرت گرم است که هنـــــــــوز به خانه برنگشته ای"

نگاهش دنبال کاروان نور بود

سخن از هجران بود

لا یوم کیومکــــــــــ یا اباعبدالله

همه آمده بودند

و در میان ِ این همه

بودند کسانی که تا چشمشان یاری میکرد

نفس نفس

مراقب حرم بودند

مبادا نیم نگاهی به خطا رود

و ناموسشان...

لا یوم کیومکــــــــ یا اباعبدالله

همه آمده بودند

در میانِ ِ این همه

نشان هایی از هشتمین نازدانه ی خلقت رو به آسمان بلند شده بود

پرچم ها را می گویم

می خواستند صداقتشان را به رخ شیطان بکشند

آخر

شهادتــــــــ گره خورده ی ولایتـــــ است

می خواستند با رسوبِ اشک فریاد بزنند:

" قلوب ما حرم شماست "

همه آمده بودند

زینب وار

نمی دانم رازش چه بود امروز

تنها نوایی که دریای پر تلاطم دل را

قدمی به آرامش می رساند

این بود:

می کـُشی مرا حســـــــــــــین......................... 


[ دوشنبه 92/6/11 ] [ 2:38 عصر ] [ ربیع القلوب ] () نظر

إن شاء الله اهل دلی بیابیم و اگر یافتیم رنگی از او گرفته و حرکتی کنیم.

هزار سال هم انسان در دل کعبه، سرش در آغوش امام زمان باشد

اما خود انسان حرکتی نکند، و سعی و تلاشی نداشته باشد

 درد عمده ای دوا نخواهــد شد

بوستان اول - گلبرگ سی و نهم

.........................................................

یادشــــــــــــــــــــــــــــ بخیـر

آن روزها را می گویم. همین حوالی... زیـاد دور نیست

عطرش هنـــــوز از دل و جانم دلبری می کند

همان روزها که بغض های ترکــــــــــــــــ خورده کار را تمام کرد

روزهایی که تب و تابِ دل، به تنگـــــــ آورده بود نفس را

دیگر مجالی برای سستی و خمودگی نگذاشته بود

یادش بخیــــــــــــر

آن روزها خستگی معنــــــا نداشت

رنجش از دیگران بهــایی نداشت

نگاهِ غیر خریــــداری نداشت

آن روزها فقط تکلیف معنا داشت و تکلیف و تکلیف و تکلیف

یادش بخیر

چه بر سر این خـــود آورده ایم خداااااااا؟

می گفت:

"سالها و سالها و سالهاست ما با خودمان کاری نداریم

صرفاً مشغول تیمار تن ایم

یا به خوراک او مشغولیم یا استحمامش یا خوابش یا لباسش یا..."

راست می گفت

ما با خودمان کاری نداریم...

یادش بخیر می گفت:

"کجا ما را با خودمان و خودی کاری هست؟

که بعدش نوبت به توجه به دوست برسد؟؟؟  کجـــــا؟؟؟؟"

راست می گفتــــــــــــــــ

یادش بخیــر

می گفت:

" سرخوشیم، مستیم، بی دلیل...................... آفرین بر ما آفرین به همه مان

و جالب تر اینکه این همه خفته میخواهیم همدیگر را بیــــــدار کنیم...

خفتــه را خفتــه کی کند بیدار؟"

یادش بخیر

راست می گفت

ما با خودمان هیچ کاری نداریم چه رسد به آخرین نازدانه ی خلقت ...

راست می گفت...

امّا

من این را با عمق وجود چشیده ام که

 توسّـــل حقیقی با همه ی خالی بودن دستها نتیجه می دهد بلکه زودتر!

هرچند زود به زود فراموشم می شود....

http://www.uplooder.net/cgi-bin/dl.cgi?key=917ee50dba862cf368e7a761e0d18409

 


[ یکشنبه 92/6/10 ] [ 4:11 عصر ] [ ربیع القلوب ] () نظر

 

می دانســت

وقتی پایِ مانـــدن  وسطــــــــــــــ باشد

آبـــــــــــــــــ هم که باشی

فرجامت می شود مُردابــــــــــــــــــــــــ

عزم رفتن کرد و جــاری شد

.............................


[ یکشنبه 92/6/10 ] [ 2:19 صبح ] [ ربیع القلوب ] () نظر

به بهانه ی تشییع پیکر شهدای گمنـــام ...


امروز دوباره دلم گرفت. انگـــار هوس به سوگ نشستن کرده ام.
هرچند بارها به سوگ نشسته ام، اما به سوگ از دست داده ها. هوس کرده ام به سوگ از دست نداده ها بنشینم. یاد آنها کنم که از دست نرفتند که به دست آمدند.

هوس آنها کرده ام که خورشید هر صبح در امتداد نگاهشان می شکفت.
آنها که مولایشان خطاب به خورشید گفته بود: " کی آمده ای که بیـــــدار نبوده ام؟ "

امروز حسرت دیدار آنها کرده ام که در میخانه مست شدند.
آنهــــا که کرخه از شیــون هایشـــان کر شـــد.
آنها که کـــارون کاری به کارشان نداشت
و آنها که هزار کوه را به دوکوهــه نشان دادند.

امروز برای سلامتی خود اشک ریختم.
امروز برای اولین بار در حسرت سالم ماندن پلاکم گریه کردم.
امروز پلاکم را دوبــــاره دیدم.
سالها بود فراموشش کرده بودم. داغـــم تازه شد امروز.

این دستها چه پلاک ها را که از میان نشکست. بشکند که حتی خودش هم نشکست.
شکستن پلاک ها را نمی شود وصف کرد، همانطور که شکستن دلها را...
و چه دلها که با شکستن پلاک ها شکست.

نمی شود گفت نمی توان گفت...شاید هم من نمی توانم بگویم

دست نوشته ای از شهید دانشجو امیر حسین نادعلی

.............................................................

این روزها هوای دل شیعیان سوری ابری است. شاید هم بارانی... دل مَ ن نیـــز...

  عشــق را دیشبـــــــ اسیری برده اند
وای! نامردانــــــــــ دلش آزرده اند

پای بگذاریـــد جای پای عشق
ای رفیقان جـَستــــــــــ باید جای عشق

صبــــر تا کی ؟ باده نوشـان اَلـَست
جامهای نــور تا کی دست دست؟

این صبوری نیستـــــ این بیچارگی است
عاشقی این نیستــــ این آوارگی است

عشق ما را نا کـَسان دزدیده اند
همّـتی ! دزدان به مـــــــــا خندیده انــد!

جامی از اِدراکـــــــــــ سر باید کشیــد
تا شعاع عشقـــــــــ پر باید کشید

خیز عاشق شو سخن یک جمله است
عشق رهبر رمز پاک حمله  است


[ یکشنبه 92/6/10 ] [ 12:9 صبح ] [ ربیع القلوب ] () نظر


.: Weblog Themes By SibTheme :.

قلق الـــــوضین

کــــــــــــــــــــــاش من همــــــــه بــــودم بـــــــــا همـــــه دهــــــــان هــــا تــــــو را صـــــــدا می زدم ای خـداااااااااااااااااااااااا
بادِر الفُرصـة قبل أن تکون غُصـة


بازدید امروز: 19
بازدید دیروز: 10
کل بازدیدها: 246235