سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
قالب وبلاگ

اقرأ به اســم عشــــق

 که من سختــــــــــــــــــــــ سردم است

 

ای بر لبت حرارت پیغمبری!

بخـــــــــــــــــوان!

 خاطرم سختـــــ پریشان است این روزها

پریشان از یک چند پشیمانی اش...

انگار قرار نیستــــ بار سفر بربندد

چه جا خوش کرده استـــــ !

غبطه میخورم به حالش

پریشانی را می گـــــــویم

آخر

او فهمیده استـــــ قیمتِ این دل را

و من هنــــوز...


[ دوشنبه 92/11/7 ] [ 12:13 عصر ] [ ربیع القلوب ] () نظر
هـــــــمین که عشــق بـاشد
آن هـــــــم در حوالی " تـــــو"
هر چقـــــــدر هم که زمستان باشد
بـــــهاری ترین هــــوا سهم من استـــــــــــ
.
.
.
 

[ دوشنبه 92/11/7 ] [ 11:6 صبح ] [ ربیع القلوب ] () نظر

عاجز شده ام دیگر

نـَفَس نـَفَس میزند نَفسم

این جایی ها می گویند به آخر دنیا رسیده است کارم

اما باورم نمی شود

مگر می شود تو باشی و هوای تو در میان باشد و

بن بست...؟!

بی قرار است دلِ هزار جایی ام

بی قرار

از بس این طرف آنطرف دویده است

به بهانه ی تو

به بهانه ی رضایت تو...

چه مرموز شده است نفسم

سراب را چه زیرکانه برایم چو دریا به تصویر کشیده است

نــــه؟

به حبیبِ تکرار نشدنی قلبم گفته ام بارها

هوای حرمت کرده ام...

گاه و بی گاه که  از تار و پود وجودم

امیــد رخت بر می بندد

 یادِ گوشه ی صحن عتیقت

آرامم می کند

هوای حرم...

 


[ پنج شنبه 92/10/19 ] [ 12:19 صبح ] [ ربیع القلوب ] () نظر

حرف تـــــــــو که می شود

من چقــــــــــــــــدر ناشیـــــانه

ادعای بی تفـــــــــــاوتی می کنم...

خستــه ام از این نـَـفس ِ نــَفـَس گیـر


[ دوشنبه 92/10/16 ] [ 10:34 عصر ] [ ربیع القلوب ] () نظر

یا قدیم الاحسان بحقّ الحسین

لختی از عمر

بی مهابـــــــــــــا

فــرار کردم از دعوتت

به هـــوای خواستنی هایم

به خیــــــــــــال ِ با تـو بودن...

بگیر دستـــــــِ دلم را

بگیر

که سختــــــ پژمرده ست

با نافرمانی های خود خود خود ناکـَسش

فقط...

نبضش را بگیر

شمارش معکوس آغاز شده است...

خود را به زور به ریسمــان دوست داران حسیـــن علیه السلام

آویزان کرده ام

به زور...

این دل زرد پژمرده از گنـــــــاه

آویزان است

دارد می شکنـــــد

صدای خرد شدنش را میشنوم زیر دست و پای نفس

اما

مجبورش میکنم

مجبورش میکنم نفس بکشد...

بارها شنیده ام

تـُخرج الحیّ من المیّـتـــــــــــــ را

دارد میمیرد این دل

بگــــــــذار نفس بکشد

در هـــــــــوای حسیــــــن علیه السلام ...


[ جمعه 92/8/10 ] [ 2:6 عصر ] [ ربیع القلوب ] () نظر

 

معلوم دلی و مجهول چشم...

گاهی برای یک عمر بلاتکلـیفی بهـانه ای کافیستـــــــــــــــــ

 

خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا


[ چهارشنبه 92/7/17 ] [ 2:1 عصر ] [ ربیع القلوب ] () نظر

 

وقتی یه کم دست و پای خیال و احساسو میبندم و ناپرهیزی میکنم و قدری تأمل؛ میبینم

ما خدا میخواستیم اومدیم پای کار دیدیم خدا کجا بووووووووووووووووووووووود؟
این دل هزار دلبر و خدا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این نفس ضعیف و خدا؟؟؟؟
این دل سست و دست و پای بی هنر و خدا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ما بتونیم کلاهمونو بچسبیم شیطون یه کم راهشو از ما کج کنه خیلیییییییییییییییی هم ممنونیم

 


[ جمعه 92/6/29 ] [ 11:32 عصر ] [ ربیع القلوب ] () نظر

 

صلـّی الله علیکــــــــــــــــــــــ یا علیّ بن موسی الرّضا المرتضی

خیال ِ روی تـو یکــــــ دَم مرا کبــوتر وار

هوایی حَرَمتـــــــ کرد و ناگهان گم شد

 

به گِرد گنبـــد زردت، پـِی اش دوید نگـــــــاه

به سیلِ اشکــــــــ، نگاهم در آسمان گم شد

 

و شب  به وسعتـــــــــِ گیسوی عاشقــان، در بَـنــــد

به جستجوی سَحَر، در تبـــــــــــــــِ زمان گم شد

 

ز تنگی ِ نـَفـَس این ابر، در اسارتِ بغض

به گِرد صحن عتیقت در آسمان گم شد

 

مـُدام غرق تحیّـر، مدام غرق خیـــال

پر از سکوتــــــ، زبان هم در این میان گم شد

 

مقـدّر است بمــاند سکوت و دیده و شبــــــــــ

خیال ِ روی تو بی تابــــــــِ کربلا گم شد

 

صلـّی الله علیکـــــــــــــــــــــ یا اباعبدالله الحسین

 

 .........................................................

مخاطب خاص: رسم الخط ما در شعر گفتن خیلیییییییی متفاوته با رسم الخط شما بزرگواران در ادبیات فارسی. این دل شعر نمیگه برای برگزیده شدن در مجله، شعر میگه برای صاحب دلش که سالهاست دور افتاده از دل در وادی غربت. هرچند زدن در این وبلاگ هم دور از رسم ادب و معرفته در این راه، ولی چه کنیم گاهی وقتا آدم یه کارایی میکنه که خودشم میدونه خطاست؛ اما نگاه کریمانه و سرشار از رحمت دوست، جسورش کرده. پس دلتون خور نشه که این مـِعر ما قافیه ش مشکل داره. دلتون از این خور بشه که عمریست قافیه ی حرف و عملمون سازگار نیست و بهم نمیخوره، اما میگیم خیالی نیستــــــــــــ // غفرالله لنا و لکم بحق علی بن موسی الرضا//عیدتون مبارکـــ


[ سه شنبه 92/6/26 ] [ 4:38 صبح ] [ ربیع القلوب ] () نظر

دلتنگ حرم

باز گــــاهِ نوشتن رسید

نوشتنی پر ماجرا

از تو...

سیرم از دست و پا زدن بی تـــو

سیرم از همه ی بودن ها بی تـــــو

و این بغض های نفس گیر چه خوب به تفسیر کشیده اند

ماجرای بی تو بودن را...

خسته ام از خــود

از جای خالی تـــــو در دل

 از این همــــــــــه بودن بی تــــو

خستــه ام آقا...

و این سه نقطه ها تمام حرف من است

همان که به وسعت دل دریایی توستـــــــ

آرامشش را دوست دارم

هرچند بوی طوفـــان می دهد  ...

سه نقطه به جای 

 مَ ن و تـــــــو و خــــدای تو...

حرف دارم اما ...

یک دنیا حرف در اسارت بغض

آواره اند آقـــــــا

آواره ...

آوارگی و اســـارت؟

آری چشم به راه پروازند

در هوای تو...

و این دل

پلکـــــ نمی زند

در انتظـــار اشاره ای از تـــو...

-----------------------------------------

منتظر یک اشـــــاره ام

هرچی که دارم بذارم

دلمو زیارتـــــــــــ بیارم

منی کــه آواره ام

پنجره ای رو به آفتابـــــــــــ 


[ دوشنبه 92/6/25 ] [ 4:53 عصر ] [ ربیع القلوب ] () نظر

 

آسمانـــــها گله دارند ز ما سیـــر شدید
بس که بر خاکـــــــ نشستید زمین گــــیر شدید

پی اکسیــــر بریدید ز گهواره تــــان
وایتان بـــاد، نجستید و چنین پیـــــر شدید

سر آن "بار امانتــــــــ" چه بلا آوردید
که به جرمش همه مستوجبــــــــــ زنجیر شدید؟

هرچه دفتر-ورقی بود ز توصیـف شما
یادتان رفته که با دستـــــــــِ که تحریر شدید

همه جان و همه احساس رهاتان کردیم
چه گذشته است؟ به بی روحی تصــــویر شدید

صورتی مانده از آن سیرت و آن هم بی اصل
بس که هر آینــه در آینـــه تکثیر شدید

دیو می رفت در این چشمه به تطهیـــر رسد
بر شمایان چه گذشته استـــــــــــ که تبخیر شدید

باز هم موعظه تان راه به تاثیــر نبرد
آسمانــــها! که به یک شعبده تسخیر شدید

ما که تبخیر شمایـــیم، شمایان آیا
روی این خاکــــــ چه دیدید که تقطیر شدید؟!

 .......................................

گاهی وقتها دلم یه کم می گیره از اینکه چرا وقتی با دلسوزی و خیرخواهی یه تذکر خواهرانه به کسی میدی، و اون تذکر به مذاقش نمیشینه، تسلیم احساساتش میشه و تمامممممم باورهای قبلیشو (اگه بشه اسمشو گذاشت باور) حتی برای چند ساعت ذبح میکنه. یعنی چی؟

کی قراره یاد بگیریم این مرکب چموش احساس رو رام نگهش داریم؟

چنین وقتایی به فکر سواری هایی که یه عمرررر به احساساتم دادم می افتم و فقط میگم:

اللهم اغفرلی و للمومنین والمومنات والمسلمین والمسلمات
واجزهم بالحسنات احسانا و بالسیئات غفرانا


[ شنبه 92/6/23 ] [ 9:11 عصر ] [ ربیع القلوب ] () نظر
.: Weblog Themes By SibTheme :.

قلق الـــــوضین

کــــــــــــــــــــــاش من همــــــــه بــــودم بـــــــــا همـــــه دهــــــــان هــــا تــــــو را صـــــــدا می زدم ای خـداااااااااااااااااااااااا
بادِر الفُرصـة قبل أن تکون غُصـة


بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 39
کل بازدیدها: 245767