سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
قالب وبلاگ

 

می خواست از بیچارگی ما در نبودِ معصوم حرف بزنه

می خواست از بدبختی ما از کور بودن چشممون برای ندیدن و نچشیدن ِ حضور معصوم حرف بزنه

می خواست بگـه عزیزان من! شمـایی که یه روزی اهـل حرف گوش کردن بودین، شمـایی که با خوندن یه شعـر از فراق امام زمـان(صلوات الله علیه) حال خوشی بهتون دست میده شمـایی که...

می خواست بگه بفهمین که نبودن امام ، ندیدن امام، تهِ درده

می خواست بگه امام حقیقتی هست که هیـــــــــــچ جایگزینی نداره
.
.
.

گفت:

یادمه بچه بودیم تو مدرسه، یکی از معلمامانو خیلی اذیت میکردیم؛اینقدر شدت حرف گوش نکردنمون بالا گرفته بود که معلم از اون مدرسه رفت!

ناظم سر کلاس اومد و شروع کرد به گله از کارای ما و حرف نشنو بودنمون...

 از نیومدن معلم و غیبتش برای همیشه حرف زد.

همه حال عجیبی پیدا کرده بودن

در آستانه ی انکسار بودن

این وسط یه نفر سوالی کرد و خراب کرد تمام حرفای ناب ناظِمو.

آقا اجازه! حالا که معلممون نمیاد، کی به جـاش میاد؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خرابــــــــــــــ کرد...

 

درد ما اینه که نمیفهمیم چقدرر بدبختیم حضور معصوم رو نمیچشیم...

 


[ دوشنبه 92/7/8 ] [ 10:58 صبح ] [ ربیع القلوب ] () نظر
.: Weblog Themes By SibTheme :.

قلق الـــــوضین

کــــــــــــــــــــــاش من همــــــــه بــــودم بـــــــــا همـــــه دهــــــــان هــــا تــــــو را صـــــــدا می زدم ای خـداااااااااااااااااااااااا
بادِر الفُرصـة قبل أن تکون غُصـة


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 12
کل بازدیدها: 246431