سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
قالب وبلاگ

 

آسمانـــــها گله دارند ز ما سیـــر شدید
بس که بر خاکـــــــ نشستید زمین گــــیر شدید

پی اکسیــــر بریدید ز گهواره تــــان
وایتان بـــاد، نجستید و چنین پیـــــر شدید

سر آن "بار امانتــــــــ" چه بلا آوردید
که به جرمش همه مستوجبــــــــــ زنجیر شدید؟

هرچه دفتر-ورقی بود ز توصیـف شما
یادتان رفته که با دستـــــــــِ که تحریر شدید

همه جان و همه احساس رهاتان کردیم
چه گذشته است؟ به بی روحی تصــــویر شدید

صورتی مانده از آن سیرت و آن هم بی اصل
بس که هر آینــه در آینـــه تکثیر شدید

دیو می رفت در این چشمه به تطهیـــر رسد
بر شمایان چه گذشته استـــــــــــ که تبخیر شدید

باز هم موعظه تان راه به تاثیــر نبرد
آسمانــــها! که به یک شعبده تسخیر شدید

ما که تبخیر شمایـــیم، شمایان آیا
روی این خاکــــــ چه دیدید که تقطیر شدید؟!

 .......................................

گاهی وقتها دلم یه کم می گیره از اینکه چرا وقتی با دلسوزی و خیرخواهی یه تذکر خواهرانه به کسی میدی، و اون تذکر به مذاقش نمیشینه، تسلیم احساساتش میشه و تمامممممم باورهای قبلیشو (اگه بشه اسمشو گذاشت باور) حتی برای چند ساعت ذبح میکنه. یعنی چی؟

کی قراره یاد بگیریم این مرکب چموش احساس رو رام نگهش داریم؟

چنین وقتایی به فکر سواری هایی که یه عمرررر به احساساتم دادم می افتم و فقط میگم:

اللهم اغفرلی و للمومنین والمومنات والمسلمین والمسلمات
واجزهم بالحسنات احسانا و بالسیئات غفرانا


[ شنبه 92/6/23 ] [ 9:11 عصر ] [ ربیع القلوب ] () نظر
.: Weblog Themes By SibTheme :.

قلق الـــــوضین

کــــــــــــــــــــــاش من همــــــــه بــــودم بـــــــــا همـــــه دهــــــــان هــــا تــــــو را صـــــــدا می زدم ای خـداااااااااااااااااااااااا
بادِر الفُرصـة قبل أن تکون غُصـة


بازدید امروز: 27
بازدید دیروز: 39
کل بازدیدها: 245786