سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
قالب وبلاگ

 

داستانک:

مدّعی محبّت بود

مرد را می گویم

مقابل کوچک و بزرگ ایستاد

به همسری انتخابش کرده بود تا مایه ی رشدش شود

مرد را می گویم

مهربان ترین مهربانان بود

مرد را می گویم

 

  

گذشت و ایثار را می شد از لحظه لحظه زندگی اش فهمید

گاهی از خروس خوان سحر بیرون بود

تا غروب آفتاب

در طلب روزی

برای آسایش همسرش

مرد را می گویم

دریغ از خوردن یک فنجان چای به تنهایی بیرون از منزل

به دور از همسرش

مرد را می گویم

تحمّل دو روز فراق همسر را نداشت

مرد را می گویم

.

.

.

زندگی اش را دوست داشت

زن را می گویم

خدا را شاکر بود بابت این همه نعمت و این همه لطف

زن را می گویم

آرزویش بود همسری را تمام کند در حق شویش

همچون فاطمه سلام الله علیها

زن را می گویم

ذره ای تعلّق به مادیات نداشت

زن را می گویم

احترام به همسرش در خلوت و جلوت واجب بود

اظهار محبّتش به همسر واجب بود

زن را می گویم

.

.

.

همه چیز سر جایش بود

خوشبخت ترین بودند

زن و مرد را می گویم

.

.

.

بیمار شد

دلش غوغا شده بود

فهمیده بود خدای پرستیدنی اش خیالی بوده است

و اکنون

راه درازی در پیش دارد

برای جبران مافات

زن را می گویم

بی تاب بود

غرق خسران

اضطراب تار و پودش را فرا گرفته بود

زن را می گویم

خطا کرد

دل بست به یاری همسرش که بنده بود و بنده و بنده

در نبودِ خدا

زن را می گویم

 

.

در تصورش هم نمی گنجید که محبّت همسرش ( در ظاهر) به او کم شود

مرد را می گویم

فکرش را نمی کرد همسرش بیش از دو روز دوری دوام بیاورد

مرد را می گویم

غفلت

خطا

تهمت

مرد را می گویم

.

ذره ذره وجودش خسران بود

می ترسید از اجل و فرصت ندادن

زن را می گویم

.

التماس کرد

یاری خواست

باز هم خطا

فکر میکرد تنها با همراهی همسر می توان حرکت کرد

زن را می گویم

.

گذشت...

و شیطان

چه خوب بهره برد

کرد آنچه نباید می کرد

زیباترین موهبتش را غارت کرد

تنها یادگارش از خدا را رُبود

مایه ی آرامشش را برد

نماز را می گویم...

و حال 

 او

به جای اینکه

درد همسرش را درمان کند

به جای اینکه خدای همسرش  را برگرداند

گوشتِ آبگوشتش را زیاد میکند

شاید خوب شود

مرد را می گویم

آسایش و همجواری با خانواده ش را به بهای سنگینی می خرد

به بهای ترک واجب و انجام حرام همسرش

مرد را می گویم

.

.

.

و زن

مردّد است که بماند

با ترک واجب

به حکم همسر و مادر بودن

یا برود

به حکم بنده بودن

.

.

کـــدام؟؟!

================================

یادش آمد

..." وَ مَن یتَّق اللهَ یَجعَل لَه مَخرَجاً وَ یَرزُقهُ مِن حَیث لا یَحتَسِب

وَ مَن یَتَوَکّل عَلی اللهِ فَهو حَسبُه....

================================

خدا خواستنی تر شده بود برایش

زندگی نیز

زن را می گویم

 


[ سه شنبه 93/3/13 ] [ 3:53 عصر ] [ ربیع القلوب ] () نظر
.: Weblog Themes By SibTheme :.

قلق الـــــوضین

کــــــــــــــــــــــاش من همــــــــه بــــودم بـــــــــا همـــــه دهــــــــان هــــا تــــــو را صـــــــدا می زدم ای خـداااااااااااااااااااااااا
بادِر الفُرصـة قبل أن تکون غُصـة


بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 28
کل بازدیدها: 245450