| ||
بوستان اوّل - گلبرگ چهل و چهارم ریشه ی اساسی خوش بودن دل و حالت خوش روحی داشتن و از آن طرف هم ......................................................... اما تقوا اولش خیلی سخته خیلییییییییی. هرچی باشه اگه بخوای یه بچه ای که سالها دو وعده در روز با شیر و بیسکویت سیر میشده حالا یه دفعه ازش بگیری و غذاشو بکنی خورش فسنجون سخته دیگه ( مثال از این واضح تر!!! سرشار از معارف) نه اون تقوایی که از بچگی تو گوشمون خوندنا!!! اینکه من فقط آدم خوبی باشم و با اخلاق!! اینو نمیگما!
میشه آدم با اخلاقی بود و ذره ای اهل واجب و حرام نبود. من آدم مهربونی ام در حد تیم ملی اما نماز اول وقت نمیچسبه بهم! تمام آدمای دور و برمو از خودم راضی نگه داشتم! انفاق میکنم در حد المپیک اما روزه...! روزه میگیرما نه که نگیرم اما آخه آدم سلامت باشه بیشتر میتونه کمک کنه به بنده های خدا و در راهش تبلیغ کنه غیر از اینه؟! اصلا اینقدرررر آدم صبوری هستم که همه کیف میکنن از مصاحبت با من اما نمیدونم چرا هیچیم نمیشه وقتی یه ساعت هم پشت سر فلانی غیبت کنن جلوم!!! روم به دیوار خودم اصلااااا اهل غیبت نیستما! ولی خوب آدم نباید مجادله کنه با اطرافیانش! باید به خدا توکل کنه خدا خودش دستشونو میگیره! ریا نشه اما من هر روز کف پای مامانمو میبوسم آخه معلم دبستانم (خدا رحمتش کنه) میگفت خیلی کار خوبیه!ولی نمیدونم چرا حال نمیده نماز بخونم. اینقدر که از کمک کردن به یتیما دلم حال میاد، از یاد گرفتن چهار تا گناه و زیر و بمش اصلا لذتی نمیبرم. اصلا همین پیام رسان خودمون! یه سری به فیدای من بزنین انصافاً فیدی میبینین که خلاف شرع باشه یا خلاف اخلاق؟ نه می بینین؟؟؟؟ همه ش تبلیغ کارای خوب خوب! همه ش حرفای علما را میزنم! همه ش حرف از شهادت! همه ش شعرای عارفانه که آدمو میبره در اوج کیف و مستی از اینکه بنده ی خداست!!! باباااااااااا راه خدا راه رحمته! اینقدرررررررررر هستن آدمایی که برن جهنم که دیگه توش جایی برای من نیست. مگه من چیکار میکنم؟ حجابم که درسته، بی نمازم که نیستم خدا رو شکررررر، روزه هم که میگیرم! طبق فرموده ی خدا به یتیما هم کمک میکنم، آدم صبوری هستم، با اخلاقم ، مامانم هم ازم راضیه! اگه من مقرب نباشم به درگاه خدا پس کی باشه؟؟؟؟؟؟
ما که با خودمون تعارف نداریم! هم سخته و هم تلخه اولش! قطعا اولش یه سری محدودیت ها داره. هی میخوایم عقب گردامونو، سستی هامونو، کم همتی هامونو گردن بقیه بندازیم. گردن درس زیاد و گیر دادنای بابا و نداشتن یه پایه و گردن همسر و ... یه جوری میخوایم کم کنیم این بار شرمو ( تازه اگه خدا بهمون رو کنه و منت بذاره سرمونو بعد از یه عمر دلخوشی خیالی، این شرم بیاد سراغمون)
اما غافلیم از اینکه آهاااااااااااااااااااااااااای اَعدی عدوِّک نَفسُک الَّتی بینَ جَنبیکَ !!!!! تو خودتتتتتتت بزرگترین مانعی!!!! هی دشمن تراشی نکن!!!! نفس تو بزرگترین دشمنته همینجا بغل دستت!! دنبال چی میگردی؟؟؟؟ حالا هییییییی بگو دلم میگه دلم میخواد دلم حال میاد هیییییی بگو ببین به کجا میرسی! مراد هر که بر آری مطیـــع امر تو گشت میگن این نفس خیلی بدقلقی میکنه اولش خیلی! تلخه براش نه شنیدن! تلخه براش قاعده و مرز داشتن! تلخه براش که بخواد بفهمه راهِ در رو دیگه نداره در سایه سار حریم محکم و دلنشین انجام واجب و ترک حرام!!! ولی مهم اینه آدم باور داشته باشه به راهش به هدفش! و بدونه هیچی به جز همت و اراده ش این اول کاری کارساز نیست هیچیییییی!!! آه و حسرت و ناله هم خوبه ولی به شرطی که بال حرکت همراهش باشه به پرواز در میاره این نفس پهلو گرفته را! مهم اینه آدمی که زبونم لال روم به دیوار حالا یه کم کمکی سرش به سنگ خورده و میخواد درست حسابی زندگیشو بسازه و حرکت کنه به سمت خدا، روی وعده های خدا سفت و سخت حســـاب کنه، سختیای اول راهو به جون بخره، سستی ها رو کنـــار بذاره و یه یاعلی بگه و بسم الله
خدایـــــا مدد کن این کبــوتر دل که خسته از گنـــاهه و ملول از دوری تـــو، قطره ای بچشه از این زلال ...
[ چهارشنبه 92/5/23 ] [ 6:56 عصر ] [ ربیع القلوب ]
() نظر
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |