| ||
با خودم فکر می کنم اصلا چرا باید رُبابــــ ، با آبـــــــــــ هم قافیه باشد
روضه خوان ها زیادی شلوغش می کنند حرمله آنقدر ها هم که می گویند تیر انداز ماهری نبود هدفـــ های روشنی داشت
تنها تو بودی که خوب فهمیدی استخوانی که در گلـــوی علی بود سه شعبه داشت شش ماه علی بودن را طاقت آوردی خون تو جاذبه ی زمین را بی اعتبار کرد
حالا پدرت یک قدم می رود بر می گردد می رود بر می گردد می رود... با غلاف شمشیر برایت از خاک گهواره ای بسازد تا دیگر صدای سم اسب های وحشی از خوابــــ بیدارت نکند ربابـــــ می رسد از راه با نگـــــــاه بایک جمله ی کوتــــاه آقا خودتان که سالمید ان شاالله... [ دوشنبه 92/8/20 ] [ 12:6 صبح ] [ ربیع القلوب ]
() نظر
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |