| ||
مدینه اولین باری است که میهمانانی چنین غریبه را به خود میبیند. کاروانی متشکل از شصت میهمان ناآشنا که لباسهای بلند مشکی پوشیدهاند، به گردنشان صلیب آویختهاند، کلاههای جواهرنشان بر سر گذاشتهاند، زنجیرهای طلا به کمر بستهاند و انواع و اقسام طلا و جواهرات را بر لباسهای خود نصب کردهاند. وقتی این شصت نفر برای دیدار با پیامبر، وارد مسجد میشوند، همه با حیرت و تعجب به آنها نگاه میکنند. اما پیامبر بیاعتنا از کنار آنان میگذرد و از مسجد بیرون میرود هم هیأت میهمانان و هم مسلمانان، از این رفتار پیامبر، غرق در تعجب و شگفتی میشوند. مسلمانان تا کنون ندیدهاند که پیامبر مهربانشان به میهمانان بیتوجهی کند به همین دلیل، وقتی سرپرست هیأت مسیحی علت بیاعتنایی پیامبر را سؤال میکند، هیچ کدام از مسلمانان پاسخی برای گفتن پیدا نمیکنند.
[ چهارشنبه 92/8/8 ] [ 10:20 صبح ] [ ربیع القلوب ]
() نظر
حال خوشی نداشت عیدی روز عید غدیر رو بین بچه ها تقسیم کرد و چند کلامی از عید غدیر ... یاد علامه امینی کرد و اشاره به خاطره ای: .............. از علامه امینی برای حضور در مجلسی که اهل تسنن هم حضور داشتند، دعوت شد. و ایشون به شرطی که در مجلس کار به منــــــاظره و بحث علمی نکشــــه این دعوت را پذیرفتنــــد. در انتهای مجلس، شخصی خواست تا هر کس حدیثی قرائت کنه. یکی یکی حدیـــــث ها خونده شد چه اهل تســــنن چه اهل تشیــــع نوبت به علامـــه رضوان الله تعالی علیه رسید با همون آرامش و طمأنینه و صلابت همیشگی فرمودند: همه ی شما اهل تسنن و تشیـــع این حدیث گهربار رو از حضرت رسول صلوات الله و سلامه علیه و آله شنیدید و در صحتش هیــــــــچ شکی ندارید " من مـــات و لم یعرف امام زمانـــه مات میته جاهلیـــّـــه " همـــه تایــــید کردند چه سنی و چه شیعه علامه با نگاهی آرام و قلبی... فرمود: پس قبول داریــــد که فاطمــــه زهرا سلام الله علیها امام زمانش را می شنـــــاخت و با این معرفت از دنیـــا رفت... سکوتی سنگین بر مجلس حاکم شد و عده ای آرام آرام مجلس را ترک کردند بی صدا... [ دوشنبه 92/8/6 ] [ 1:51 عصر ] [ ربیع القلوب ]
() نظر
به رسم عاشقی...
یادمه وقتی در پست قبلی( بکاء علی نفسی) از زبان حضرت امیر صلوات الله علیه، سخن از درد یه بچه شیعه به زبون اومد، خیلی از دوستان، سر مبارکشون یا پر از علامت سؤال شد یا پر از علامت تعجب و یا پر از گلایه! که آهااااااااای تویی که نام ربیع القلوب برای خودت انتخاب کردی و نشان کبوتر حرم! آخه این چه رسمشه؟ چرا همه ش ناامیدی؟ چرا همه ش ترس؟ یعنی اینقدر حال و روزمون خرابه و خبر نداریم؟؟؟؟ بابا ما هم آدمیم! بابا دین اسلام دین راحتیه و آسان! آخه چرا اینطوری راجع به یه بچه شیعه حرف میزنی؟ حالا درسته خطا کم نداره این وسط گناه هم میکنه، ولی خوب بالاخره حبّ علی و اولاد علی تو سینه ش هست،نمیشه انکارش کرد. امروز روز عیــــــــده. بزرگترین عید شیعه. عیدی که من ِ بچه مسلمون ِ شیعه به خودم می بالم بابتش! عیدی که هیچی کم نذاشت خدای ارحم الراحمین به واسطه ی رسول رحمة للعالمین. دلم هوای نجف کرد و آرزوی تکرار آخرین دیدار... باز کردم و ... همون کتاب بوسیدنی رو میگم. .نهج البلاغه ی شریف . خطبه ی 223 ، همون فرمایشات حضرت که در پست قبلی زدم و به خاطرش گریستیم به حال خود. و اما ادامه ی فرمایشات امیر عشق علیه السلام... عیدی یه بچه سید به شما.. التمــــــــــــــــــــاس خدا [ پنج شنبه 92/8/2 ] [ 11:23 صبح ] [ ربیع القلوب ]
() نظر
این روزهــا حکایتــــــِ حالات متغیر است. مفهوم آدم های متغیــر متحرک رنگ جیغی به خود گرفته است جیـــــــــــغ همان واژه ای که هر گاه رنگ از شدّت غلظتــــــ خشمگین می شود به کار می برند! جیــــــــــغ همان واژه ای که دخترکـــــــِ بی پنــــاه از ترس غریبــــه به تصویر می کشد! جیـــــــــغ همان واژه ای که پیرزن با دیدن دست های زجر کشیده ی پاره ی تنش در زنجیــر معنـــــــــا می کند! جیــــــــغ همان واژه ای که عدالتـــــــ ، نام آشنایش است و بی عدالتی ... این روزها زیاد ضدّ و نقیض می بینم می شنـوم حس می کنم. برخی مدام پرچم ذرین ولایتــــــــــ بالای سر گرفته اند امـــا زیر پا ذبــــح کرده اند مسمّایش را! برخی فقط دم از غریبی ولایتـــــــــــ می زنند امــــا مگر می شود با عصای جهـــــــل دستگیر ولایت بود؟! ولایتی که علــــــــــی یک طرف ماجراست و فاطمــــــــه ...سلام الله علیهما این روزها برخی سیمایشان روز به روز کبـــــودتر می شود از بی تفاوتی اما برخی نه! آرامنــــــد آرام توفنـــــــده... چشمشان فقط به نگـــــاه ولایتـــــــــــــ است فقط... تمام! روی سخنم با شماستـــــــــ! شمایی که با تماشای رفتارتـــــان فقط یک واژه در ذهنم متجلی می شود تکــــــــــ واژه ای عمیق! آی هشیــــــارانِ خود به خوابـــــــــــ زده با شما هستم! و اما تک واژه ام تاکسیـــــــــــــــــــــــــدرمی... لذت حیاتــــــــــــ را با چه معامله می کنید؟ در ازای این حیاتـــــ به کدامین مماتــــــ رضا داده اید؟! آی مردم با شمـــــا هستم با شمـــــا شمایی که تن، وجود و تمــــام هستی تان ذره ذره بی آنکه خود بدانیـــــد تسلیــــــم این ممات می شود با شما هستم! اگر نظاره گر ظلـــم باشید و ندای سکوتتــــان گوش عالم را کر کند بی شک خودِ ظالمیــــد ظالم... به کدامین بهـــــا؟ کـــدام آزادی؟ تا به کی گفتارمان، کردارمان، سکوتمان به اسم آزادی باشد و به کام اسارتـــــــــ ؟ تـــا به کی؟ آی مردم آزاد کنیــــم پروانه هایی را که به جرم خواستنی بودن اسیر شده اند! اسیرِ صیّــــادانی که بارها و بارها دست یاری شان بوی خیانت داد و هنوز هم ... مبادا این بار اسیر شویم مبادا... آی مردم چند صباحی تا عاشــــورا مانده ست و من امروز با نگاهی خیس و قلبی محکم به شما چه کارگزار و چه رعیت با غریوی به رنگ جیــــغ می گویم: اگر دین نداریـــــد لااقل آزاده باشیــــــــد! .......................................
کسانی که می خواهند در طرفداری و اقامه ی حق، کندی و سستی کنند و نمی خواهند با دشمنان بجنگند، بلکه میل دارند با آنان به مداهنه و مجامله بگذرانند، عذرشان این است که قیام به حق، آنان را بین مردم خوار می سازد و دنیای روز به آنها می خندد و آنان را از بقایای قرون وسطی یا دوره ی اساطیر می داند. اگر شمــــا به چنین اشخاصی یــــادآوری کنید که باید انســـــان، شرافــــت نفس و طهـــارت باطن داشته باشد، گفتــــار شما را رد می کنند و می گویند: شرافت نفسی که منجر به تنـــــگ دستی و ناراحتی و ذلت بنــــدگی شود، به چه درد می خورد و ما با چنین شرافت نفسی چه کار داریم؟!!! این اثر منطق احســـــــــاس است. هدیه به روح مطهرشان صلواتـــــــــــــــــــــــــــ [ سه شنبه 92/7/30 ] [ 2:32 صبح ] [ ربیع القلوب ]
() نظر
و اَلقـَیتُ علیـــک مَحَبَّــــةً مِنّى و لِتـُصنَــعَ عَلى عَیــنى ای موسی ، محبتى را از خود بر دل تو افکندم و تو باید تحت مراقبت ویژه خودم ساخته و پرداخته شوى سوره ی مبارکه طه .آیه ی 39
آدم خودشو مخاطب این آیــه قرار بده، به جـاست در دَم جــان بده ولی ای خدا چرا ما هیـــــــچیمون نمیشه با خوندن این آیات؟! آ خدا چرا نمیفــهمیم این عشق بازی ِ تو رو؟! چرا انســـان، این موجود متعالی قدر خودشــو نمیدونه؟ آخدا چقدررررررررر درِ خونه ی دیگرانو بزنیم؟ ............................. گاهی که سیم دلم وصل میشه به آسمونت و دقـــایقی فاصله می گیرم از این اسارت، یاد سخــن ششمین نازدانـــه ت در زبور آل محمــــد صلوات الله علیه و آله و سلم میکنم که فرمود:
من ذالـّذى ذاق حــَــلاوة محبّتـــک فـَرام منکَ بـَدَلاً خدایا کیه که طعم محبت تو رو چشیده باشه و سراغ دیگری بره؟ خدایا چرا من طعم محبت تو رو بارها و بارها و بارها چشیدم ولی باز در خونه ی این و اونو میزنم؟ چه بلایی به سر خودم آوردم با گنـــاه؟ چیکار کردم این دلو که هزاران فرسنگ فاصله گرفته از صاحبش؟ ............................. آ خدا آرزو بر جوانان عیب نیست همونطور که دُردانه ی درگاهت حسین بن علی صلوات الله علیه در دعای عرفه فرمود:
یا مَن اذاق احبّــــــائه حَـــلاوة المؤانسة فقــــاموا بین یدیه متملـّقین
خدایا یه کاری کن شب از خواب بپریم بشینیم با تو حرف بزنیم، هِی ازت تملق بگیم، هِی ستایشت کنیم... خدایا یه عمر هر جا نشستیم شِکوه کردیم و بد گفتیم از صاحبمون، اذن بده بقیه ی عمرمونو خوبیتو بگیم... خدایـــــــــــــــــــــــــــــا به زورم که شده این سستی و تنبلی رو از ما بگیر و اذن بده بیفتیم در وادی شناخت واجب و تعهد انجامش و عِلم حرام و تقیـــد در ترکش ... بحقّ الحسین
[ یکشنبه 92/7/28 ] [ 6:45 عصر ] [ ربیع القلوب ]
() نظر
نام گناه: دشمنی کردن با مؤمن غیر منصوصه نوع اول ( در برابر ارتکابش وعده ی عذاب داده شده است) ....................................... عن ابی الحسن علیه السلام: مَن عادی شیعتـــنا فَقد عادانا و مَن والاهم فقـــد والانا ، لأنّــــهم منّا، خلقوا من طینتنــــا ، مَن أحبّهم فهو منــــّا و مَن ابغضهم فلیس منا... حضرت موسی بن جعفر علیه السلام می فرمایند: هر کس شیعیان ما را دشمن بدارد ما را دشمن داشته و هر که با آنها دوستی کند با ما دوستی کرده زیرا ایشان از ما هستند و از طینت ما آفریده شده اند. هر کس دوستشان دارد از ما است و هر کس دشمنشان دارد از ما نیست... تا اینکه فرمود هر که بر آنها رد کند بر خدا رد کرده است و هر که به آنها بد گوید به خدا بد گفته است. وسائل الشیعه- کتاب الامر بالمعروف- باب 17
[ پنج شنبه 92/7/25 ] [ 11:39 صبح ] [ ربیع القلوب ]
() نظر
خدایا تو بُردی... انت الذاکر قبل الذاکرین خدایا تو ما را صدا زدی قبل از اینکه ما تو را... خدایا تو بردی... انت الجواد بالعطاء قبل طلب الطالبین ما فکر کردیم ما اومدیم دعای عرفه فهمیدیم مجلس و دعا و مسجدتو، تو آماده کردی... خدایا تو بردی...
[ سه شنبه 92/7/23 ] [ 9:15 عصر ] [ ربیع القلوب ]
() نظر
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |